مرغ روحم یکه تازی می کند
با دل سرگشته بازی می کند
پر گشوده از درون تا به برون
تا سراید شرح شوق در درون
مرغ روحم یکه تازی می کند
با دل سرگشته بازی می کند
پر گشوده از درون تا به برون
تا سراید شرح شوق در درون
ای حضرت غریب,ای پور فاطمه
جانم فدای تو,ای هستس همه
روزی به دستتان,ای معدن کرم
ای آیت العظیم,ای شاه بی حرم
نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
چقدرمحترم است این گدای با آقا
نشسته ام بنویسم حسن , کریم , کرم
مدینه ,سفره ی آقا , برو بیا , آقا
چه میشود که دوباره مجالمان بدهی
و وسعتی به فضای خیالمان بدهی
برایآنکه بیاییم در بقیع شما
برایآنکه بیاییم بالمان بدهی
انشب سحر اهنگ شهر نور می کرد
مارا زمرز تیر گیها دور می کرد
انسب سپیده باده از پیمانه می زد
باد صبا گیسوی شب را شانه می زد