چه کنم نیست توانم که بگویم سخنی
از تو گفتن نبود کار هزاران چو منی
هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر
بایدش حق بدهد کوثر و قرآن دگر
چه کنم نیست توانم که بگویم سخنی
از تو گفتن نبود کار هزاران چو منی
هرکه خواهد ز تو گوید به دو صد سوز جگر
بایدش حق بدهد کوثر و قرآن دگر
یا علی حِصـْنِ حَصین راتوخودت معنا کن
گـم شـدم در خـودم آقـا تـو مـرا پیـدا کن
هـر کـجا رفتـهام از لطـف تو گفـتم حـیدر
این صـفت در تو اگر نیسـت مـرا رسوا کن
پسر شهید اگر شد, پدر طلب کار است
ز روزگار٬ علی یک پسر طلب کار است
پس از گذشتن نُه سال در بدهکاری
سی و سه سال علی,همسفر طلب کار است
دل شکسته ی من انس با علی دارد
امید از همه بگسسته تا علی دارد
منم ز شهر ولایت ز کوچه ی عشاق
شناسنامه ی من مهر یا علی دارد
لطف کسی شبیه علی جان تمام نیست
لطف کسی شبیه علی جان مدام نیست
در پیشگاه حضرت حیدر برای ما
بالاتر از مقام گدایی مقام نیست
َخجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست
باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست
باز هم لختهى خون روى سرت مىبینم
من بمیرم ! چقَدَر روى شما آشفته ست
تَرک روىِ سرت خوب نشد ! من چه کنم؟
از چه رو این همه گیسوى شما آشفته ست؟
بغض بابا وسط سفره ی افطار شکست
هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست
حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست
چهره ی پیر پدر پای همین کار شکست
بازم شب قدره و بیقراری
غلت میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها
تکرار در تکرار هر سال خودم هستم
دنبال تو نه بلکه دنبال خودم هستم
عمری کمر بستم به گمراهی خود , افسوس
با چشم دل دیدم که دجّال خودم هستم
بنا شدیم که باشیم ما خراب حسین
به فکر برده مرا روضه های ناب حسین
به لحظه های پر از بُهت و التهاب حسین
به ناله های رباب و دل کباب حسین