درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
اون روزی که خونمونو در زدن
ریشه جونمو با تبر زدن
همه گفتن چقد عاشق همین
اخرش زندگیمو نظر زدن
فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا
مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا
شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در
ای جمع خوبیها و مصداق رشادتها
پیداست در آیینهی چشمت نجابتها
با هر قیام تو شکوهی تازه برخیزد
پایت ورم کردهست از فرط عبادتها
شبیه شمع , وجودِ تو آب شد بس کن
دوباره حال تو امشب خراب شد بس کن
چقدر گریه و گریه , چقدر ناله و آه
دوباره بالش تو خیس آب شد بس کن
شمع کاشانه ی علی زهرا
گل دردانه ی علی زهرا
عشق و جانانه ی علی زهرا
همه پشتوانه ی علی زهرا
این روزها حال و هوایت فرق کرده
لحن غم انگیز صدایت فرق کرده
اخر نگاهت را چرا از من گرفتی
شاید نگاه من برایت فرق کرده
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
خزان زده به بهار علی و اولادش
یکی نبود , رسد لحظه ای به فریادش
به آسمان نرسیده است , داد و بیدادش
چه آمده به سر زندگی آبادش
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای
ای اذانِ اشهد انُّ علی مولای من
میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من
چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی
نقطه ی پایین “با ” , ای نقطه ی در “فا” ی من