ای برتر از تمام زمین و زمان علی
وی جایگاه عرشی تو جاودان علی
ای مهر تو فروغ همه آسمان علی
دارد ز پاکی ات دل دریا نشان علی
ای برتر از تمام زمین و زمان علی
وی جایگاه عرشی تو جاودان علی
ای مهر تو فروغ همه آسمان علی
دارد ز پاکی ات دل دریا نشان علی
ای شمیم زلف تو بوی بهشت
زادهء لیلا و پیغمبر سرشت
ای تو را لیلا شده مجنون علی
در طواف قامتت گردون علی
فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد
عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد
شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد
خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد
من هفتمین سلاله ی دربار حیدرم
موسای بی عصای تبار پیمبرم
جسمم کبود و زخمیِ باران کینه هاست
من وارث کبودیِ رخسار مادرم
جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند
در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند
دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را
هر نقطه ز آیه های کوثر میسوخت
دروازه ی وحیِ حیِّ اکبر میسوخت
از خانه ی وحی شعله بالا میرفت
جبریل میان شعله ی در میسوخت
کاروانی میرسد از کوچه ی آزارها
کاروانِ زینبِ غمدیده و بیمارها
مانده از باغ بهارِ مرتضی و فاطمه
ساقه هایی زخم و نیلی از هجوم خارها
چون خرابه مرکز پرواز شد
بال بلبل رو به بابا باز شد
راس خونین را میان پر گرفت
گریه کرد درد و دل از سر گرفت
چشمهایم خشک شد از بس که گریان توام
هر طرف پشت سرت گریان و حیران توام
کودکان در آتش و من در تف تب سوختم
سوختم در آتش هجران و سوزان توام
شور کوفی را ببین با طبل و دف سر می برند
مادر و قنداقه و بابا و دختر می برند
کشته ی مدفون به زیرخاک را سر میبُرند
شادمان از اینکه برنی راس اصغر می برند
هر لحظه و هر کجا…نوشتم زینب
در حال غم و بکا…نوشتم زینب
آزادگی و عشق نوشتیم حسین
از صبر و غم و وفا…نوشتم زینب