سید پوریا هاشمی

اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت

اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت
ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت
پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست
بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت

از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم

از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم
.میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم
مانوس به اشک.م چه کنم دست خودم نیست
آخر من ازین دیده تر خاطره دارم

چند روزیست بستری شده ای

چند روزیست بستری شده ای
.یا به سر حرف میزنی یا دست
باز از فرط ضعف می افتاد
میبری تا همینکه بالا دست

تپش تپش زدن قلب ما حسین حسین

تپش تپش زدن قلب ما حسین حسین
پناه نوکر بی دست و پا حسین حسین
کسی که گریه کنش شد دگر چه میخواد؟!
نوشته ایم به جای دعا حسین حسین

سرخاک تو بی خبر آمدم. عزادارمو خون جگر آمدم

سرخاک تو بی خبر آمدم.
عزادارمو خون جگر آمدم
درست است بی بال و پرآمدم
به شوق تو اما به سر آمدم

چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا

چه اعجازیست درکویت که دارد بهترین هارا
که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین هارا
همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند
دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین هارا

به بی آبرو اعتنا میکنند همانها که مس را طلا میکنند

به بی آبرو اعتنا میکنند
همانها که مس را طلا میکنند
زمینگیر را آسمان میدهند
و با باخته خوب تا میکنند

نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده

نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده

هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده

شادی جهان هیچ است عشق است همین غم را

شادی جهان هیچ است عشق است همین غم را
هرثانیه میخواهیم این عالم ماتم را

همدست ملائک شد شد آبرویش تضمین
دستی که در این شبها برداشته پرچم را

از دست نیزه دار دلم بارها شکست

از دست نیزه دار دلم بارها شکست
از دختران تو چقدر دست و پا شکست

دروازه غلغله ست به دادم برس حسین
بین سروصدا کمرم بی صدا شکست

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم

درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم

با گنبدت قشنگ شده آسمان ما

با گنبدت قشنگ شده آسمان ما
کهف حصین توست همیشه امان ما
مهمان شهرما شدی و میزبان ما
یاسید الکریم فدای تو جان ما

دکمه بازگشت به بالا