شعر روضه سيدالشهدا

هل من معین

از تشنگی لب های خشکش را تکان میداد
“مظلومیت”را داشت بر عالم نشان میداد

در زیر دست و پای لشگر دست و پا میزد
سکان عالم داشت در گودال جان میداد

سپاه شمر

جایی برای گفتن اما نمی زارند
وقتی که یک لحظه تو را تنها نمی زارند

چشم حسودان سپاه شمر بی تردید
قد اباالفضل تو را رعنا نمی زارند

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب

تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب 

از این به بعد و بعد از این آواره زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است

بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

دکمه بازگشت به بالا