از غمت ذرّه ذرّه آبم کن
نیستم گل ولی گلابم کن
جز نگاه تو را نمی خواهم
گل زهرا تو انتخابم کن
از غمت ذرّه ذرّه آبم کن
نیستم گل ولی گلابم کن
جز نگاه تو را نمی خواهم
گل زهرا تو انتخابم کن
او وجودش همه نور و نَفْس ما ظلمت محض
زدهام مِی زِ سبویش همهاش رحمت محض
ما فقیریم همه محضر او چون طفلی
که بَرَش نیست پَشیزی، همهاش حیرت محض
شُدَ است روز عزایت زِ غم چه؟بنویسم
ز داغِ تو شهِ ذوالکرم چه؟بنویسم
ز گریه های اهلِ حرم چه؟ بنویسم
بگو مونس چشمِ ترم چه؟ بنویسم
در مسیر عشق چیزی بدتر از ابهام نیست
هیچ دردی بدتر از هجران ناهنگام نیست
سخت غرق کوششم شاید کشش ایجاد شد
اشکِ من یعنی تلاشِ بغض، نافرجام نیست
می برد از دل عالم غم تو غم ها را
می خرد لطف تو از دم همه دم ها را
توبه ها را به تو دادند همان روز ازل
تا تو آدم بکنی تک تکِ آدم ها را
پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو
با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛دورویی،نشود باور تو