یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
روی دوشم کوله باری از گناهه آخدا
سر به زیرم چه کنم؟که روم سیاهه آخدا
خودمم خسته شدم بس تو گناه پرسه زدم
دستمو خودت بگیر پام لب چاهه آخدا
واسطه ی فیضِ الهی بیا
نقطه ی پایانِ تباهی بیا
چند بماند رخ تو در حجاب
خیز و نما یکسره پا در رکاب
عبد رسوای شمایم کمکم کن آقا
بی تو در دام بلایم کمکم کن آقا
بس که با عُجب و ریا بوده همه اعمالم
شاهدی رو به فنایم کمکم کن اقا
دیدار یار حیدر کرار می رود
نزد شهیده در و دیوار می رود
او میهمان بانوی بازو شکسته است
با پرسشِ جراحتِ مسمار می رود
درد دلهام برای تو حسین(ع) بسیار است
بسته ام بار سفر,چشم براهم یاراست
خوشی عمر,مرابودبه نه سال فقط
بعدزهرا(س)علی(ع)ازدست فلک بیزاراست
امشب انگار به دل قالب غم ریخته اند
همه آفاق و عوالم چه بهم ریخته اند
هیچ جایی خبری نیست خبرها اینجاست
خانه شیر خدا آمد و رفتِ زهراست
در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لَختهخون بسته ببین چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده , قامتِ من تا شده است
بابا بمان که هستی زینب فدای تو
گویا نوشته اند شهادت برای تو
مانند روز آخر زهرا شدی پدر
قالب تهی مکن که نبینم عزای تو
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین
امشب که مهمان منی با چشم تر بابا
خیلی هوای وصل داری بیشتر بابا
من را مکن با گریههایت خونجگر بابا
از رفتن مسجد بیا و درگذر بابا
دلم دریائی از غمهای بسیار
غم غربت,غم داغ وغم یار
من از روز ازل مظلوم بودم
ز حق خویشتن محروم بودم