گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده
لابه لای بندگان خوبت ای رب کریم
بنده ای درمانده در مهمانی ات داخل شده
گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده
لابه لای بندگان خوبت ای رب کریم
بنده ای درمانده در مهمانی ات داخل شده
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
امید آخر دنیا خودت درستش کن
نمانده پشت سر من پلی که برگردم
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
سفره وقتی پهن شد قطعا کرامت میشود
کاسه های خالی ما پر ز نعمت میشود
روی من را هر کجا رفتم زمین انداختند
جز در این خانه که بیچاره دعوت میشود
نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست
هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست
لذت اشک مناجات ,سحر مشهود است
حال آشفته دل از دیده تر مشهود است
منتی نه زکرم دست زمین خورده بگیر
همه جا سایه لطف تو به سر مشهود است
روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم
واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم
از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند
گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم … تسـلیم
هرکه در طایفه منتظران جا دارد
چشم امّید به بیداری فردا دارد
همه ی عمر دم از یاری مولا زده ایم
گرچه گفتیم, ولی وقت عمل جا زده ایم
باید شبیه چشم تو بارانی ام کنند
تا محرم حریم پریشانی ام کنند
ای سیب سرخ باغ خدا لحظه ای درنگ
راضی نشو دو مرتبه شیطانی ام کنند
کشیده از همان آغاز نرجس انتظارش را
نه چندین روز و شب, نه ماه خالص انتظارش را
ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس
برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را
عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم
ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمی رود طربش
طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش