دو زینبزاده میدان میروند از خیمهی زینب
دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم
نرفته زینب اما میرود دنبالشان مولا
نرفت و جای زینب میدود با گریه زهرا هم
دو زینبزاده میدان میروند از خیمهی زینب
دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم
نرفته زینب اما میرود دنبالشان مولا
نرفت و جای زینب میدود با گریه زهرا هم
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است
میرود دست به دامان برادر زینب
شده هر لحظه به قربان برادر زینب
غم تنها شدن از لحن برادر خوانده
می برد شمع وجودی که برایش مانده
غم ندیدن تو! کرده قصد جان مرا
غمی که سوخته تا مغز استخوان مرا
از آن زمان که به دنیا قدم گذاشته ام
عجین به داغ نوشتند داستان مرا
اسیر عشقم و غیر از بلا نمیخواهم
که در بلای تو جز ابتلا نمیخواهم
اگر اجازه دهی خود فداییات باشم
که زندگانی بعد از تو را نمیخواهم
چه جوری آروم بشینم توو حرم !
ببینم غصه مکرر می خوری
بچه هام اگر برن فدات بشن
جاش دو تا نیزه تو کمتر می خوری
می سوزد از غم چشم من تر هم که باشد
من طالب اشکم مکرر هم که باشد
این روضه ها این خیمه ها این تکیه ها را
من دوست دارم گریه آور هم که باشد
تا فتح باب کودک من راه خیلی ست
باشد غنیمت پشت این در هم که باشد
هرکس که باشد رعیت سالار زینب
اقای اقاهاست نوکر هم که باشد
قطعا نگاه ویژه ای دارد به دنبال
در روضه نام و یاد مادر هم که باشد
تب می کند عمامه بر میدارد از سر
در مجلسش حتی پیمبر هم که باشد
مرد از غم تنهایی از پا در می آید
سخت است در این بین خواهر هم که باشد
خود را زند بر آب و آتش نذر مولا
مولای او وقتی برادر هم که باشد
اتش زند با یک اشاره روضه خوانش
حتی اگر در بیت اخر هم که باشد
مادر به بوی بچه هایش جان بگیرد
گل عطر دارد گرچه پرپر هم که باشد
سر می برد در خیمه اش احساس خود را
آماده کرده هر دو تا عباس خود را
وا می شود سمت سعادت بال هر دو
جبرییل غبطه می خورد بر حال هر دو
با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد
یک راهکاری داد مادر مال هر دو
بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد
با پای دل تا معرکه دنبال هر دو
از فرط شور و شوق جانبازی گل انداخت
با اذن رفتن صورت خوشحال هر دو
بر یاری مولا کمر بستند وقتی
شد چادر ام المصائب شال هر دو
با سالهای دیگرشان فرق دارد
تقدیر با خون شسته ی امسال هر دو
دلشوره ی خلخال پای دختری هست
در سینه ی از غصه مالامال هر دو
از میمینه تا میسره هر جا که رفتند
سرنیزه می آمد به استقبال هر دو
تیر و کمان دنبال اقمارالمنیره اند
خیلی زمان برده ست استهلال هر دو
محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا
بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو
حتی حسین بن علی هم گریه میکرد
از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو
تا غصه ی شرمندگی آقا نگیرد
مادر سراغ بچه هایش را نگیرد
علیرضا خاکساری
السلام ای برادر زینب
سایه ی خیرِ بر سر زینب
یار دیرینه، دلبر زینب
گریه کم کن برابر زینب
مُحرم شد مُحرم تا ابد مادام با زینب
پس از کرببلا اسلام شد اسلام با زینب
حسین است او که خوابِ دشمنان را میکند کابوس
علی آمد میان کاخهای شام با زینب
دلخون تر از تو گرچه در این روزگار نیست
کوهی بسان آنچه تویی استوار نیست
وقتی که نیستی به کنار برادرت
انگار در کنار علی ذوالفقار نیست
من اگر گویم به اربابم غلام زینبم
حُر که نه عابس که نه خاک خیام زینبم
ذره ای هستم معلق در مدار قافله
حافظ مدح و ثنا و احترام زینبم
ای تو ضیا دهنده ی چشم ز خون ترم
وی از طفولیت همه دم،یارو یاورم
زانو بغل مگیر حسین غریب من
تکیه مزن به نیزه،عزیزم برادرم