شعر شهادت حضرت زهرا س

یا زهرا

هر کسی بر فاطمه قلبا ارادت داشته
شک ندارم بی گمان با عشق نسبت داشته

حجه الله علینا مادر پروانه هاست
مادری که بر امامان هم امامت داشته

یگانه

مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته می‌رفتند از خانه شبانه

همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو, پا به پا, شانه به شانه

به احترام علی

به رسم فرقه ی عشاق ساده باید مُرد
به احترام علی ایستاده باید مُرد
چه بی اراده و چه با اراده باید مُرد
برای غربت این خانواده باید مُرد

نان نپز جان من خطر دارد

پا شدی از میان این بستر, نکند اتفاقی افتاده؟!
بسته ای چادرت به دور کمر, نکند اتفاقی افتاده؟!

پاشدی تا کمی قدم بزنی, آب و جارو به این حرم بزنی
بازویت خوب شد مگر مادر؟! نکند اتفاقی افتاده؟!

نیلوفرانه ترین یاس شهر

اگر می توانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان
زمین‌گیر من,آسمانی,بمان

خالی مکن دور و برم را

با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاشبا تو
در خاک بگذارند نیم دیگرم را

درد غربت

بر تاج عرش نوشته شده “لافتا علی”
“یا مظهر العجائب و یا مرتضا علی”
من بوده ام ملیکه و هم کفو با علی
دستان سرنوشت مرا برده تا علی

آرزویم شده که حال تو بهتر گردد

 

وای من؛ پای غمت چشم دلم تر گردد
وای اگرکودکت ازداغ تو مضطر گردد

کس ندیدهَ ست گلی دروسط یک کوچه
با هجوم خطر صاعقه پرپر گردد

روح و دل و جان پیمبر

تو فاطمه‌ای جلوۀ انوار الهی
تو فاطمه‌ای بی‌بدل و لا یتناهی
تو قبله و… دل‌ها همه تا کوی تو راهی
عالم شده با نور تو روشن, به نگاهی

من سرم خورده به سنگ

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو

دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

دعاى قنوت

بزرگ مدینه بزرگ همه
دعاى قنوت شب فاطمه
.
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت در آمدم

همه ی دلخوشی ام

روز و شب در شررم دم به دم از تنهایی
خسته از هجرتوام, خسته ام از تنهایی

برروی گونه مداوم قدمش میلغزد
بی قراراست همین أشک هم از تنهایی

دکمه بازگشت به بالا