باز این چه شورش است” که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست –
“کای مونس شکسته دلان حال ما ببین”
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
باز این چه شورش است” که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست –
“کای مونس شکسته دلان حال ما ببین”
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم
در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم
هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت
با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم
انگار با این دردهایت خو گرفتی
دیدم که زینب را سر زانو گرفتی
دیدم برای حاجت همسایه هایت
یک دست،ذکر یاعلی یاهو گرفتی
رفتی و خاطره ها پنجره را وا کردند
هی نشستند و فقط گریه تماشا کردند
صورتِ مرد در این هیمنه دیدن دارد
گونه وقتی بشَوَد آینه دیدن دارد
از این به بعد و بعد از این دلواپسم من
در شهر پیغمبر غریب و بی کسم من
یک عمر از تو دل نخواهم کند زهرا
با آنکه ممسوس به ذات اقدسم من
سخت است هان، دیدار آخر، مخفیانه
در نیمه شب تشییع مادر، مخفیانه
هرگز وداعی اینچنین را کس ندیده
با پیکر مجروح همسر، مخفیانه
یابن الحسن! پناه! امید! آرزو! حیات!
یا صاحبالزّمان! همهی هستیام فدات
مهلت بده امام زمان! خادمت شوم
شاید به درد تو بخورم ؛ لازمت شوم
شام غریبان می شود در خانه، بی تو
چون بیت الاحزان می شود در خانه، بی تو
من با حسن آرام می سوزیم، اما
زینب پریشان می شود در خانه، بی تو
فاطمه سرچشمهی وحی است، کوثر شاهد است
باء بسماللهِ قرآن تا به آخر شاهد است
فاطمه سوغاتی عرش است، در تندیس سیب
لیلهالمعراج، میداند؛ پیمبر شاهد است
جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند
در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کردد تا امت شود بیدار… حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد
پرواز را بانویِ غم باور نکردم
جا ماندنم را در الم باور نکردم
من زنده ام با خاطره هایِ خوشِ تو
مرگِ تو را یک لحظه هم باور نکردم