شعر شهادت

سایه‌ات

 

خدا کُنَد زِ لبت یک سلام هم باشد
وَ سایه‌ات به سرم مُستدام هم باشد

بریز گیسویِ خود را به شانه‌های نسیم
که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد

السلام علیک یا سقا

دست بر سینه رو به کرب و بلا
السلام علیک یا سقا
قمر خانواده خورشید
صدقه دارد این قد و بالا

رضی الحسین ع

از روی دست های پدر بال و پر گرفت

خنـــدید و خنده را ز لبـــان پدر گرفت

احسـاس کرد تیر, پـــدر را نشانه کرد

با حنجرش برای امامــش سپر گرفت

نبی بار دگر برخاسته

یک نـفـر بـرخاسـته
یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته
در دفاعِ از حُـسـین
تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته

شعر دوطفلان حضرت زینب س

چون روان گشت عقیله ز در خیمه به آه
دیده گریان و دوان جانب آن حضرت ماه

رفت رخصت طلبد زار ز درگاه حسین
که کند هدیه دو طفلش به سر راه حسین

بنا نبود

بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا

بنا نبود که تکیه به نیزه ات بزنی
مرا برای جهاد عظیم خط بزنی

برگرد

 

اینجا کسی فکـرِ مُدارا نیست برگرد
دلواپـسی من که بـیجا نیست برگرد

هر سو نَظَر انداختم چیزی به غیر از…
سر نیزه وُ شمشیر پیدا نیست برگرد

امیر قلندر

دنیا مثال حمزه علمدار دیده ؛ نه!

پیغمبر شبیه تو غمخوار دیده ؛ نه!

کوه احد ز خویش قوی تر ندیده بود

مانند تو امیر قلندر ندیده بود

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم
واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم

از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند
گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم … تسـلیم

شعر مناجات با امام زمان عج

باید شبیه چشم تو بارانی ام کنند

تا محرم حریم پریشانی ام کنند

ای سیب سرخ باغ خدا لحظه ای درنگ

راضی نشو دو مرتبه شیطانی ام کنند

شعر ولادت ولی عصر عج

کشیده از همان آغاز نرجس انتظارش را
نه چندین روز و شب, نه ماه خالص انتظارش را

ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس
برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان عج

عشق رختیست که بر قامت جان دوخته ایم
این متاعی است که جان داده و نفروخته ایم

ترس از فقر ونداری دو جهان در ما نیست
عشق رزقیست که تا آخرت اندوخته ایم

دکمه بازگشت به بالا