زهرا اگر به صورت کامل بیان شود
زیر و زبر تمام زمین و زمان شود
گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی
یک جلوه اش بس است که عالم جوان شود
زهرا اگر به صورت کامل بیان شود
زیر و زبر تمام زمین و زمان شود
گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی
یک جلوه اش بس است که عالم جوان شود
این که دارد میرود از خانه , سامان من است
بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است
نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم
اینکه افتاده به جانش درد,درمان من است
خانه خراب گشتن من با عزای توست
زیباترین ترنم قلبم صدای توست
دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند
چشمانِ شور پشت سر بچه های توست
ای شب قدر! کسی قدر تو را فهمیده ست؟
تا به امروز کسی مرتبه ات را دیده ست؟
خلق از معرفت شان تو عاجز ماندند
بی جهت نیست خدا فاطمه ات نامیده ست
هی در زدم هی در زدم حیدر شنیدم
نام علی ع از حلقه های در شنیدم
وقت خوش آمد گویی زهرا س به نوکر
ذکر علی ع را از خود مادر شنیدم
دستِ ما گیر که در ورطه یِ غم میاُفتیم
یادِ ما باش که ما یادِ تو کم میاُفتیم
باید اینجا بنشینیم که ما را بخرند
گریه کن گریه وگرنه زِ قلم میاُفتیم
خسته ام از مکر دنیا, چاره چیست؟
مانده ام تنهای تنها, چاره چیست؟
نفس بد, انداخت از چشمت مرا
حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟
افتاد از زانو و تاب و تب٬ دلش سوخت
از اینکه زهرا(س) رفت جان بر لب٬ دلش سوخت
سجّاده اش پُر بود از عطر گل یاس
یادِ نمازش در نمازِشب دلش سوخت
وادی عشق عجب خوف خطرها دارد
سوختن, ساختن و شور و شررها دارد
هرکه در جرگۀ عشّاق قدم بنهاده
کی ؟ به جز خونجگری مزد و ثمرها دارد
همسایه ها , مَردُم , دگر راحت بخوابید
زهرای من رفته سفر راحت بخوابید
آن دختری که باعث آزارتان بود
مهمان شده نزد پدر راحت بخوابید
از لگد ها به روی “در” , دو سه تا جا مانده
فکر کردند علی , بی کس و تنها مانده
میخِ دَر , شاهدِ این است بدانیم همه…
تا کجا …پای علی , حضرت زهرا مانده
شمع و پروانه باز یکجا سوخت
مادر آتش گرفت و بابا سوخت
با صدای نفس نفس زدنش
عالمی گریه کرد و با ما سوخت