تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تو رو نبینم
تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تو رو نبینم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
هم شوق پریدن به کبوتر دادی
هم هر چه که خواستم تو بهتر دادی
ما سطح نگاهمان فقط این دنیاست
اما تو کرم کردی و محشر دادی
سینا نژاد سلامتی
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جادهی لیلا کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
به درد و غم مبتلا می روم
دریغا که از کربلا می روم
اگر چه جدا گشتم از کوی یار
دل و جان من مانده در این دیار
کشتی شکست خورده ی» موج فرات ها!
ارکان آسمان به تو دارد ثبات ها
ای مبتدا به همه ی خیرها حسین!
ای منتهی الیه تمام نجات ها
سینه زنیم و جز به شما دل نبسته ایم
آقای خوب من , بخدا سخت خسته ایم
تا وقت می کنیم حسینیه می رویم
آنجا درست زیر لوایت نشسته ایم
آن قدر نرفتیم که مرداب شدیم
همرنگ سکوت محو مهتاب شدیم
هر بار نشستیم و مرورت کردیم
از شرم لبان تشنه ات آب شدیم! …
شاعر؟؟؟
قیامت موج گیسوی حسین است
صراط و محشر ابروی حسین است
طنین سور اصرافیل حتما
صدای شانه در موی حسین است
مسعود مهربان
عطرى که از حوالى پرچم رسیده است
ما را به سمت مجلس آقا کشیده است
از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه وا کنید محرم رسیده است