شعر مدح امام حسین

حُسن یوسف

دلبر شب ماه باشد , دلربای من حسین
گر عقیق حُسن یوسف شد , بُوَد معدن حسین

بی نیاز از باغ جنت بی خیال از دوزخم
گر به روز حشر بردارد قدم با من حسین

سلامت میدهم

نگاهی دلربا دارد نگارم
ربوده جزبه اش صبروقرارم

به پست وجاه دنیا دل نبندم
که شاه کربلا شد اعتبارم

ماهِ کامِل

شِش ماهه آمد زودتر از وقتِ ‌موعودش
هرآنچه ‌باید داشـــت را نوزاد شامِل بود
شش ماهه آمد و همه با چشمِ‌ خود دیدند
شــعبان ‌از آن آغاز هم یک ماهِ کامِل بود

ابوسجاد

 
مارا نوشتند از ازل دیوانه ى عشق
دیوانه ها جمع اند گرد خانه ى عشق
درمان نداردعشق جز پیمانه ى عشق
پرواز کردم با جنون تا لانه ى عشق

معجزه

 
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند
خبر از آمدن لیلی دل ها دادند
چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی
رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند

اسباب

اشک عاشق گاه با لبخند توام میشود
تا جنون با ذره ای از عشق درهم میشود

تا تلالو میکند بر گونه اشک عاشقی
نزد معشوق عهدمان انگار محکم میشود

تو سلطانی

بِزن باران بِزن دارد هوای یار می آید
هوای یار می آید دل و دلدار می آید

بیا فطرس بیاآمد شفای بال و پرهایت
طبیبِ درد بی درمان شَه دربار می آید

همگی سربازیم

هر چه جان است , به قربان اباعبدالله
هر چه گیسوست , پریشان اباعبدالله

“این حسین کیست , که عالم همه دیوانه ی اوست”
کل دنیا شده حیران اباعبدالله

عارفِ بالله

مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوه دلداری ماست

مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
دردبیچاره این لذت بیماری ماست

غلامِ تو اَم

تو ذاتِ جمالی…. تو ذاتاً جمیلی
تو وَحیِ خدا بر لب ِ جـبرئیلی

تو از آسـمان آمدی… آسمانی
تو از نسلِ پاکی تو فصلِ اصیلی

گدا

بیا اجازه نده عاشقت عذاب ببیند
چرا همیشه حرم را فقط به خواب ببیند ?!

به خواب دیدم از اینجا نمای گنبدتان را
عجیب نیست اگر تشنه ای سراب ببیند

فطرس

تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت,آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد

دکمه بازگشت به بالا