ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم
در سایه سار پرچم نستوه زینبیم
زینب اگرچه رنج امانش نداده بود
چون کوه بود و باد تکانش نداده بود
ما جرعه نوش باده ی اندوه زینبیم
در سایه سار پرچم نستوه زینبیم
زینب اگرچه رنج امانش نداده بود
چون کوه بود و باد تکانش نداده بود
بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره یِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقی نیست به رویت بگشایم
چشم تر ِ کم سویِ به هم ریخته ام را
پیرهن رفت , ولی چادر من هست هنوز
تو سرت رفت به نیزه , سر من هست هنوز
لشکرت رفت زِ دستت , تو ولی غصه نخور
چند تا دخترکِ لشکر من هست هنوز
هرچه دارم نـذرِتو اِی ثروت عالَمْ حسین
چند دِرهم خرج شد تا شدتنت دَرهم حسین
رفتی و بی تو شدم همراهِ نامَحرم حسین
تازیانه شد جوابم هرکجا گفتم … حسین
سرت از روی نی با هر تکانی ساده می افتد
بدون سنگ بازی هم گهی بر جاده می افتد
تمام قافله را بهت خواهد برد وقتی که
نگاه دخترت بر این سر افتاده می افتد
عاشقانت اگرچه غم دارند
پا به پایش سرور هم دارند
زیر قبه است هرکجا روضه ست
خانه ها حرمت حرم دارند
دل من کرببلا مانده و از دل دورم
چه کنم در قفس جسم چنین محصورم
نرسد دست به جانم به گریبان که رسد
چه کنم صبر اگر که نکنم مجبورم
از ما مگیر هرگز تمنای دعا را
ما را نبردی؛ پس بیاور کربلا را
از دست دارم میدهم اشک و بکا را
از دامنت خالی نکن دست گدا را
گُـذرِ روضـه از این مرحله زجرآور بود
شـرح اوضـاعِ بـدِ قـافـله زجـرآور بود
ریسـمان بود و گـلوهای زِ گُـل نازک تر
بیش از آن هُرم تنِ سلسله زجرآور بود
بغض گلویم مسیر آه گرفته
از غم خورشید قلب ماه گرفته
این همه رقاصه از برای چه اینجاست؟
بس که شده ازدحام راه گرفته
در کوچه های روضه به اقبال می رسیم
داریم می رسیم اگر کال می رسیم
یک ماه,نه دوماه,نه در گریه برحسین
داریم به نتیجه ی یک سال می رسیم
به سوی یار از ندارها سلام می رسد
خوشیم این سلام ها به آن امام می رسد
شدیم بی نصیب از نظاره ی رخش ولی
نگاه لطف او به ما علی الدوام می رسد