شعر مناجات امام زمان عج

یا عزیز الله

من گریه میکنم که مصفا کنی مرا
شاید غبار چادر زهرا کنی مرا
ابن الکریم بر در تو سائل آمده
دور از کرامت است ز سر وا کنی مرا

گلِ نرگس

مرا شروع کن از ابتدا – که پایانم
چرا که بی تو نمیخواهم و نمیدانم

برای این که مرا یاد تو می اندازد
پر است از گلِ نرگس میان گلدانم

یا ولی الله

آقا دلت می آید از جان سیر باشم
از این زمانه اینقدر دلگیر باشم
آقا دلت می آید از تودورباشم
مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم

ای پر و بال علی

می رسد روزی که می آید سواری از سفر
این شب هجران به پایان می رسد وقت سحر

بهترین تصویر اهل آسمانی ها تویی
آخرین امّید قلب جمکرانی ها تویی

فراق یار

ازین همه فراق, دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر

سکینه ی زمین و آسمان, امام مهربان
زمانه, سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر

ایام هجران

از یُمنِ ذکر تو ندای رب گرفتیم
از مهر روی تو چنین مذهب گرفتیم

ما ذاکر ذکر خدای آسمانیم
از لحظه ای که نام تو بر لب گرفتیم

یا صاحب الزمان(عج)

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را در سفر دارد
دائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد

مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست
یک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد

نام تو عالم گیر شد

بازبردم نام تو نام تو عالم گیر شد
عمر ما پای همین نام تو آقاپیر شد

آمدن های تورا ماجمعه ها تلقین کنیم
گفتی آقا زود می آیم ولیکن دیرشد

ای غریب ادرکنی

غریب مانده دلم ای غریب ادرکنی
یگانه قاری امن یجیب ادرکنی

عجیب حسرت شش گوشه دارد این دل ما
اگر تو می شنوی بوی سیب ادرکنی

یابن الزهرا(س)

دوباره جُمعه رسیدودلم بهانه گرفت

نیامدی, دلِ تنگم ازاین زمانه گرفت

ازآسمانِ دلم ابرِ غُصّه می بارد

نیامدی تو وبارانِ دانه دانه گرفت

دستم به دامانت

دستم به دامانت برایم چاره ای کن
من جز به دستانت به جایی دل نبستم
دریا به دریا میروم ساحل به ساحل
شاید که موجی نامه ات را داد دستم

یا عزیز زهرا (س)

نمیخواهم شبیه قبل آهم را نگه دارم
به تو رو میزنم تا تکیه گاهم را نگه دارم

نمیخواهم ببینم هیچ چیزی را بغیر از تو
برای دیدنت باید نگاهم را نگه دارم

دکمه بازگشت به بالا