شعر مناجات اهل بیت

از بها افتاده ایم

در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم

راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم
در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم

ببخش آقا جان

قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا
بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا

گناهکاری ما را ببخش آقا جان
به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا

شب یلدا

دوری ات هر شبمان را شب یلدا کرده
منِ غفلت زده را پیش تو رسوا کرده
با خبر نیست کسی ازدل مجنون شده ام
بر سرم هرچه بیاید غم لیلا کرده

یابن الحسن

یک شب مرا هم محض دیدارت طلب کن
کمتر مرا با بی محلی ها ادب کن

عاشق نبودم نیستم دل بیقرارت
فکری برای این دل بی تاب و تب کن

سِپری شد

شب و روزم همه با از تو شنیدن سِپری شد
عُمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد

همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی
دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد

حریم پاکِ دل

این دلِ آتش زده باران نمی خواهدمگر
این وجودِ در به در سامان نمی خواهد مگر

در حریم پاکِ دل، هرکس که آمد خانه کرد
عاقبت این ملکِ دل سلطان نمی خواهد مگر

جز گدایی از شما کاری ندارد دست من
دست های ملتمس دامان نمیخواهد مگر

ای جانِ شفا

لنگیم همه! عصای ما را بفرست
آمینِ پس از دعای ما را بفرست

بیماری ما صعب العلاج است بیا
ای جانِ شفا، شفای ما را بفرست

نیامدی

ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
روزشمار من پر از گناه شد نیامدی

سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بیشتر زسال و ماه شد نیامدی

به پای عشق

اگر چه دل به پای عشق پا نیست
ولی یکدم ز کوی تو جدا نیست

چه سرّی خفته در قاموس چشمت
که در آن غیر راز اِنّما نیست

دوری تو

هر چه آید به سر ما همه از دوری توست
بانگ رسوایی من نیز ز مستوری توست

این خماری که مرا بر سر سودا زده است
نشئه ی غمزه ی آن نرگس مخموری توست

آقای من

ای لیل والنهار اسیر نبودنت
کی میشود تمام، مسیر نبودنت

ای مرجع ضمیر دعاهای اهل بیت ع
ای شرح دوری‌ات غم عظمای اهل بیت ع

طبیب دردهای جان

الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری

طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری

دکمه بازگشت به بالا