شراب آلوده میداند تَهِ پیمانه میچسبد
خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد
گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده…
که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد
شراب آلوده میداند تَهِ پیمانه میچسبد
خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد
گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده…
که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد
“تا مسیرم به درِ خانه ات افتاد…حسین”
“خانه آباد شدم خانه ات آباد…حسین”
نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق
قلم و مشق و کلاسِ من و استاد…حسین
صاحبِ عرش مُعلّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)
ضامنِ اهل تولّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)
آمدی در هاله ای از نور! فوقَ کلّ نور
ماهِ در آغوش ِ زهرا(س)؛ یاحسینِ بن علی(ع)
ای علت قداست و تکثیر اشک ها
والاترین تنزل قدسی ،ای آشنا
بیچاره ایم،،نشئه ی ما همخمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
ناقابلیست سر که سرِ دار میبریم
سر دادهایم و از همه دلدادگان سریم
«تقدیمِ جان» و «دادن خون» و «نثار سر» …
ما ناز یار را به همین شیوه میخریم
هرکس سخن ز رحمت ارباب می کند
تصویری از صفات خدا قاب می کند
کلب سرای او گشتن چیز دیگریست
لطفش وجود سگ را کمیاب می کند
قسم به دیدهی یعقوب و بوی پیرهنی
قسم به شوق اویس و به جذبهای یمنی
قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی
“قسم به وعدهی شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی
زیر ایوان طلا چشم ترم مخصوص ِ توست
جَلدِ خود کردی مرا! بال و پرم مخصوص ِ توست
ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست
سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان
سلام رحمت پروردگار حضرت باران
قسم به نان تنوری خانه ات که همیشه
به دستهای گدا داده است دست شما نان
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
هَرکس دهان به مدحِ شُما باز می کند
عیسی مسیح می شود، اِعجاز می کند
یک بار زائری که به مهمانی اَت رسید
هنگامِ رفتَنَش به جَنان ناز می کند