شعر هشتم محرم

ولدی

آینه دار شکوه است علی جانِ حسین
همچنان سلسله کوه است علی جانِ حسین
آمده مثل ابالفضل پناهش بشود
یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود

لاله ی خیمه

یا علی اکبر
آینه ی کامل خدا علی اکبر

خَلقاً و خُلقاً
جمع کرامات مصطفی علی اکبر

جذر و مد

بر کینه های کهنه ز حیدر اضافه شد
به بغض ها ز فاتح خیبر اضافه شد

تا گفت علی؛ منم نوه ی مرتضی علی
دیدم که چله چله به لشکر اضافه شد

حرمله مى خندد

پیکرت دورو برم افتاده….حرمله مى خندد
تنت از بال و پرم افتاده….حرمله مى خندد

واى از این قوم که آتش زده بر زخم دلم
بارالها!پسرم افتاده….حرمله مى خندد

دکمه بازگشت به بالا