شعر ولادت ابن الرضا

هرچه بادا باد عشق

ما دهِ ویرانه‌ایم و خانه‌ی آباد عشق
هرچه بادا باد یار و هرچه بادا باد عشق
شعله و پروانه و خاکسترِ بر باد عشق
داد عشق و یاد عشق و هرچه در فریاد عشق

ابن الرضا(ع)

خیرش قبول آنکه به ما رزق سحر داد
مارا گذر بر خانه ی اهل نظر داد

از معصیت بر دور خود پیله تنیدیم
عشق آمد و بر جسم خسته بال و پر داد

نهمین نورِ خانهٔ زهراست

آفتابی که در افق پیداست
نهمین نورِ خانهٔ زهراست

در تلألؤ جهان به او خیره…
انعکاسش شبیهِ آینه‌هاست

یا جوادالائمه(ع)

عاشق همیشه خانه اش بر دوش باد است
آواره معشوق خود در هر بلاد است
هر سو برایش جلوه ای از روی دلدار
اما نداند دل کجا از دست داده است

آسمان عرش در بغل دارد

آسمان عرش در بغل دارد
نَسَبش ریشه در ازل دارد
قلمم بر لبش غزل دارد
شعر او مزّه‌ی عسل دارد

یا جوادالائمه(ع)

امشب از بیت رضا نور به دامان داریم
موج شادی به دل و روح و تن و جان داریم
چه مبارک سحری از دم سلطان داریم
هر چه داریم هم از شاه خراسان داریم

یابن الرضا(ع)

یا به این کوچه معروف گدارا نکشید..
یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید
رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید!
ما گداییم،شما منت مارا نکشید!

نوری ز عرش آمد

نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد

یا ولی الله

پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا

یا جواد الائمه

ته این کوچه هرکه پشت در است..
به گدایی خویش معتبر است
نه پی نان نه فکر سیم و زر است
او نیازش به یار بیشتر است

یا جواد الائمه(ع)

گاه‌گاهی نگاه ما را بَس
بوسه‌ای گاه‌گاه ما را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس

سفره جود و کرم

کیست امشب سفره جودش به پاست
جود گفتم پس جواد ابن‌الرضاست
کیست جزاوجود حق را جلوه‌گر
آنکه حیران مانده از جودش بشر

دکمه بازگشت به بالا