شعر ولادت امام جواد (ع)شعر ولادت حضرت علی اصغر (ع)

یا جواد الائمه(ع)

گاه‌گاهی نگاه ما را بَس
بوسه‌ای گاه‌گاه ما را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس

ما گره در گره شدیم اما…
لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس

رو به چشمش نمازِ خود خواندیم
و همین اشتباه ما را بَس

تا به کویش نرفته‌ایم افسوس
ولی این شوقِ راه ما را بَس

در بساطم نبود غیر از آه
و همین نصفه آه ما را بَس

مرقدی با دو گنبد زردش
خاکِ آن بارگاه ما را بَس

یک ضریح و دو قبله و دو امام
یک حرم با دو شاه ما را بَس

به ضریحش نشد اگر برسیم
کنجِ آن سرپناه ما را بَس

ما حسینی شدیم شُکرِ خدا
کاظمینی شدیم شُکرِ خدا

زلفِ ما را به بادها داند
لطف خود را به یاد‌ها دادند

تا گره‌های کارِ من دیدند
به لبم یاجوادها دادند

تا که بردیم نام او دیدیم
رونقی بر کسادها دادند

تا ازاین خانه ما جدا نشویم
به لبم وَاِن‌یکاد‌ها دادند

نان خود را دوباره بخشیدند
ازسرِ ما زیادها دادند

نامراد آمدیدم اما باز
قبل گفتن مُرادها دادند

مثل باران شدند رحمت را
بر تمام بلادها دادند

خط کشیدند روی بدها و…
باز هم امتدادها دادند

حرف‌های نگفته آوردم
تا به دستم مدادها دادند

هی نوشتیم نامه ادرکنی
یاجواد الائمه ادرکنی

از جمالش کمال می‌ریزد
از کمالش جلال می‌ریزد

از لبش دانه‌های سرخ انار
از قدش اعتدال می‌ریزد

به تماشاش ایستاده جهان
که بهم نظم سال می‌ریزد

روی دوشِ رضا از آن گیسو
آبشاری زلال می‌ریزد

نورِ او لَن‌تَرانیِ موسی است
کوه هم بی مجال می‌ریزد

چقدر چامه و چکامه براش
از قلم‌های لال می‌ریزد

همه تقصیرِ تیغ آن ابروست
خونِ ما را حلال می‌ریزد

آمد و از غبارِ جاده‌ی او
معجزاتی محال می‌ریزد

بعد از این از دلِ غریب رضا
غم قال و مقال می‌ریزد

به علی رفته نور سرمدِ ما
آمده سومین محمدِ ما

ای مبارکترین سلام رضا
آفتاب علی الدوام رضا

سبزی مسجد النبیِ علی
کعبه‌ی مسجدالحرامِ رضا

نهمین رکعت رسول خدا
اولین اشهدُ ، السلامِ رضا

امتداد همیشه‌ی زهرا
شرف‌الشمس مستدام رضا

سجده‌ی شکر فاطمه این است
برکت‌های خاص و عامِ رضا

آمدی و به عشق تو خواندند
بچه‌ها را همه غلام رضا

دم باب‌الجواد هرکه رسید
می‌شود جبرئیلِ بام رضا

بازهم آمده است امام حسن
بازهم آمده امام رضا

پیش آغوش خیزران زهرا
بوسه می‌داد بر تمام رضا

گوییا جمع یاس و یاسمن است
بین آغوش فاطمه حسن است

آخرین مرتضای راه حسین
سومین جلوه از پگاهِ حسین

تو علی هستی و عجب هم نیست
خیره باشد به تو نگاه حسین

صبر باید کند خدا برسی
تا که کامل کنی سپاه حسین

گفت در گوش تو پدر اذان و خدا
گفت حی علی الفلاحِ حسین

با تو شیرین شده‌است عمرِ رباب
با تو زیبا شده است ماه حسین

مادرت در خیال خود می‌گفت
بشَوی کاش تکیه‌گاه حسین

تا که رفتی به کربلا گفتند
شیر آمد به رزمگاه حسین

آنقدر خشک شد لبت دیدند
رو زدن‌های گاه‌گاهِ حسین

حرمله کاشکی زمان می‌داد
سیر بیند تو را نگاه حسین

به گمانم سه‌شعبه آتش بود
سوخت در بین سینه آهِ حسین

پیش تو روی زانویش می‌زد
مادری پشت خیمه‌گاه حسین

بین گودال نه ، زِ شرم رُباب
پشت خیمه است قتلگاه حسین

بعد گودال پیش او رفتند
نیزه‌ها بر زمین فرو رفتند

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا