گفتم غزلی در خور نامتبنویسم
اندازه ی وسعم ز مقامتبنویسم
ای محشر امروز چه تشبیه بیارم
از قد تو فردای قیامتبنویسم
گفتم غزلی در خور نامتبنویسم
اندازه ی وسعم ز مقامتبنویسم
ای محشر امروز چه تشبیه بیارم
از قد تو فردای قیامتبنویسم
نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم
گره کور نداریم فقیر حسنیم
نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم
کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم
از حُسنِ نبی,در دو جهان,محشری آمد
آغاز گرِ فوت و فنِ دلبری آمد
ماهِ رمضان,عطر امامِ حسن آورد
با آمدنش,رایحه ی قمصری آمد
شکسته قبح غزل را شکوه مدحت تو
قیام آینه خم شد به پای حرمت تو
نمای آینه ها انکسار می طلبد
به شوق نشر تو و انتشار کثرت تو
ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی
ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی
آییینه دار حضرت حیدر خوش امدی
کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی
امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است