شعر ولادت حضرت علی اکبر

حضرت عشق

فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد
عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد
شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد
خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد

شاه شمشاد قدان

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر, مخصوصِ خداست

یا علی اکبر

خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده
دوباره چشمه ی نوری منور آورده

نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل
قلم پیاله ای از واژه ی “تر” آورده

حیدر لیلا

وقتی که طبع من بدمد سورشعر را

در واژ ه ها به عشق تومحشر شود به پا

تا اینکه جایی از غزلت جایشان شود

هر واژه ای به سمت خدا دست بر دعا

شعر ولادت حضرت علی اکبر (ع)

بنویسید به بالینِ همه باباها…
یک پسر , خوب تر است از همه ی دنیاها…

بنویسید به روی سَرِ هر مجنونی ,
سهمِ او خونِ دل است از شَعَفِ لیلاها

هنگام اذانت

از عربده‌ام ُپر شده میخانه‌ام امشب

بد مستم و بر گردنِ پیمانه‌ام امشب

سودا زده‌ی طُره‌یِ جانانه‌ام امشب
زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب

پیش دست علی

پیش دست علی را گل فشانی کنید
خلق و خوی نبی را نشانی کنید

شبه نبی اکبر لیلا رسید
روزِ جوان شده !برایش جوانی کنید

چون خدا ما را

چون خداما را ز خاک عالی و اعلا سرشت

از علی باید ســــــــرود و از علی باید نوشت

امن و ایمان و امان میــزان و عدل حق علی

بغض حیدر شد جهنم حـــــب مولا شد بهشت

عشقت

عشقت میان سینه‌ی‌ من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته

علی وارمان کند

ما را سرشته اند علی وارمان کند

حتی نوشته تشنه ی دیدارمان کند

صلاً خدا به روی من و تو حساب کرد

وقتی که خواست برده ی بازارمان کند

باده ساقی

 

باده در جام دلم سرریز شد

سینه از عشق خدا لبریز شد

فصل اندوه و غم و غصه گذشت

لحظه هامان  بس طرب انگیز شد

میلاد حضرت علی اکبر

از هم آسمان این خانه‌ شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف توترسا, خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویتمحراب, وه که لیلا چه معبدی دارد

دکمه بازگشت به بالا