غلامرضا سازگار

سیزده ساله یاورم

ماه در خون شناورم, قاسم
سیزده ساله یاورم, قاسم

من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم, قاسم

یابن الحسن

ای یوسف گمگشته کجای عرفاتی
در خیمه خود گرم دعای عرفاتی
توقبله دلها توصفای عرفاتی
تومرکز احسان خدای عرفاتی

عدۀ دیدار کجاست

گل, فزون است, ولی آن گل, بی‌خار کجاست؟
خیمه بسیار بوَد, خیمۀ دلدار کجاست؟

دل آوارۀ من, خانه به دوشِ یار است
ای حرم با من دلخسته بگو, یار کجاست؟

یا مسلم ابن عقیل

من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم

ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند

شعر مدح امیر المومنین علی(ع)

هرمردشتردار اویس قرنی نیست
هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست

هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمدومحمود رسول مدنی نیست

شعر هجوم به خانه وحی

از میِ بغض امیرالمؤمنین ساغر زدند
با جسارت تازیانه بر تن کوثر زدند

شاهدم قول «من آذاها فقد آذانی» است
آن جنایت‌پیشگان سیلی به پیغمبر زند

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است
صبح هم در نظرم شام غریبان علی است

گرچه با چاه کند درد دل خود ابراز
چاه هم بی‌خبر از غصه‌ی پنهان علی است

اگر برند زپیکر هزار بارم دست

اگر برند زپیکر هزار بارم دست

زدامن علی و آل برندارم دست

به دشمنان علی دست دوستی ندهم

اگر چه از جگر خاک و خون برآرم دست

از آسمان هفتم اگر سر بر آورم

از آسمان هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاک این درم

مهر تو بود شیره ی جان در وجود من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم

ناله ذریه زهرا

شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید

ساز با ناله ذریه زهرا نزنید

سر مردان خدا را به سر نیزه زدید

مردباشید دگر سنگ به زنها نزنید

بدنت آب شد ز زهر ولی

گر چه در خاک رفت , پیکر تو

دیگر از تن جدا نشد سر تو

دود آتش ز خانه ات بر خواست

پشت در جان نداد همسر تو

غبار صحن بقیع

 

غبار صحن تو بر درد جان دواست بقیع!

خرابه‌های تو, باغِ‌ بهشتِ ماست,بقیع!

تو هم چو فاطمه در شهر خویش تنهایی

غریبی و, همه کس با تو آشناست, بقیع!

دکمه بازگشت به بالا