قرنی از تخریب رد شد سهم ما شرمندگی ست
سهم ما از این سکوت و این بلا شرمندگی ست
دست روی دست بگذاریم تا کی تا کجا
قسمت ما تا به کی یا تا کجا شرمندگی ست
قرنی از تخریب رد شد سهم ما شرمندگی ست
سهم ما از این سکوت و این بلا شرمندگی ست
دست روی دست بگذاریم تا کی تا کجا
قسمت ما تا به کی یا تا کجا شرمندگی ست
بار سنگینی ست روی شانه ام سر بی حسین
سر نمیخواهد بماند روی پیکر بی حسین
گفت بابایم حلالت باد نانم با حسین
گفت شیر من حرامت باد مادر بی حسین
جلوه ای هرگز ندارد حی سبحان بی حسین
نیست تفسیری برای حی رحمان بی حسین
ما مریض تربت اش هستیم از صبح ازل
دردهای ما نخواهد داشت درمان بی حسین
دل نبرده از پدر هرگز جوانی بیش از این
ماه را کامل ندیده آسمانی بیش از این
تیر مژگان و کمان ابرویش عاشق کش است
بر هدف هرگز نزد تیر و کمانی بیش از این
هیچ ایم و نداریم به جز روی سیاهی
در کوله نداریم به جز بار گناهی
بر ما نظری کن،نظری گاه به گاهی
ما بی تو شبیه ایم به طفل سر راهی
هم خدا فرموده در آیات قرآن از علی
هم پیمبر گفت با امت فراوان از علی
پس نمانده جای شک و شبحه ای در مدح او
جان گرفته تا قیامت جسم ایمان از علی
پس همان امت که بود از لطف پیغمبر پناه
جمعشان جمع است در ویرانی یک سرپناه
هیزم آوردند تا نمرود را یاری کنند
میبرم در فتنه ی این قوم بر داور پناه
هم اکثر اوقات گرفتم نظر از عشق
هم مانده برایم فقط این چشم تر از عشق
در منزل حیرت سخن از عقل نبوده است
آموخته عقل از دم ساقی هنر از عشق
آمدی،خوش آمدی از من نبودی بی نصیب
منتظر بودم بیائی یاری شاه غریب
سر به زیری از چه بابت،سربلندی پیش من
تو نشان دادی پس از نفرین من هستی نجیب
ازقضا قصه ی تقدیر بهم خواهد ریخت
میرسد زود ولی دیر بهم خواهد ریخت
خواب دیده است کسی قحطی آب آمده است
یوسف از گفتن تعبیر بهم خواهد ریخت
امشب ای کاش دوباره قمرم می آمد
مونس بی کسی هر سحرم می آمد
بدتر از گم شدن و زجر کشیدن این بود
چکمه ی شمر فقط در نظرم می آمد
آیه به آیه هر چه که خوردم قسم کم است
اینجا برای از تو نوشتن قلم کم است
شاعر شبیه من که به دردت نمیخورد
در گفتن از مصیبت تو محتشم کم است