محسن صرامی

سر به زیر آمدم

آمدی،خوش آمدی از من نبودی بی نصیب
منتظر بودم بیائی یاری شاه غریب

سر به زیری از چه بابت،سربلندی پیش من
تو نشان دادی پس از نفرین من هستی نجیب

پسری تشنه لب

ازقضا قصه ی تقدیر بهم خواهد ریخت
میرسد زود ولی دیر بهم خواهد ریخت

خواب دیده است کسی قحطی آب آمده است
یوسف از گفتن تعبیر بهم خواهد ریخت

قمرم می آمد

امشب ای کاش دوباره قمرم می آمد
مونس بی کسی هر سحرم می آمد

بدتر از گم شدن و زجر کشیدن این بود
چکمه ی شمر فقط در نظرم می آمد

حسین من

آیه به آیه هر چه که خوردم قسم کم است
اینجا برای از تو نوشتن قلم کم است

شاعر شبیه من که به دردت نمیخورد
در گفتن از مصیبت تو محتشم کم است

فقط حیدر امیرالمومنینه

مست آن شاهم که مست اش هر پیمبر مانده است
تازه مستی با علی از حوض کوثر مانده است

من یقین دارم یقین دارم یقین دارم یقین
عقل ها از درک اوصاف علی درمانده است

مسموم زهرم

جانی به تن نیست
از تشنگی دیگر توان پا شدن نیست

مسموم زهرم
مظلومم اما پیکرم دور از وطن نیست

عصمت الله

شب میلاد تو در قم شب میلاد زهرا شد
مدینه بوده ای اما قم از عطر تو احیا شد

شدی زهرا شدی زینب شدی جان در تن بابا
زمان شد تحت فرمانت زمین از جای خود پا شد

مادر

بسته شد راه من و مادر میان کوچه ای
نه،به پا شد عاقبت محشر میان کوچه ای

ناکسی بغض خودش را بین دستش جمع کرد
گل شد از سیلی او پرپر میان کوچه ای

زهرای من

تنها شدیم گر چه به ظاهر خدا که هست
نفرین نکن به خاطر حیدر دعا که هست

مرگ از خدا برای چه دائم طلب کنی
دیگر نخواه مرگ خودت را شفا که هست

ابن الرضا

با تو درنسل حسین ابن علی آمد حسن
شادمان از این ولادت بوده صد درصد حسن

توشدی ابن الرضای سوم این خاندان
پس نوشتم سامرا ابن الرضا،مشهد حسن

باب حوائج

برای آبروی آفتاب بعد از این
بزن به چهره ی ماهش نقاب بعد از این

تمام عرش خدا پر شده است از عطرش
از آب و تاب می افتد گلاب بعد از این

یا قاسم ابن الحسن(ع)

از شمیم سر زلف تو غزل ساخته شد
زلف بر شانه رها ماند کتل ساخته شد

قد و بالای تو یاد آور حسن حسن است
هر کجا رد شده ای چند محل ساخته شد

دکمه بازگشت به بالا