اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو
دلت را کربلا کن، دشت تربت شو، معلی شو
منیت حاصلش فقراست میخواهی غنی باشی
بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو
مرثیه1403
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب
چشم تمام قدسیان گریان شد امشب
با ناله های مادری عالم به هم ریخت
یکباره دنیا کلبه ی احزان شد امشب
خون او قصه ی سرخ ی ست که جریان دارد
تربتش خاصیت دارو و درمان دارد
یک نفر نیست که در دام نیفتد، اینها
برکاتی است که گیسوی پریشان دارد
ناله من به جیگر نمیرسه
حال من خوب به نظر نمیرسه
بعد از آتیشه تو خیمه ها بابا
دیگه موهام به کمر نمیرسه
عاشق به اینجا آمدم عاشق از اینجا میروم
نوکر به دنیا آمدم نوکر ز دنیا میروم
قبل از تمام نوکران زهرا به هیات میرود
وقتی به روضه میروم دیدار زهرا میروم
فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
شکست قلب زمین باز هم محرم شد
نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است
ثانیه های آخر عمرش
همه اطراف بسترش بودند
پیر مردی که مردم یک شهر
سال ها پای منبرش بودند
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشم مان کافیست
وقت وقت نزول باران است
الحمدلله
دستم نشد از دامن سوگ تو کوتاه
از دید ما هست
ماه محرم سوگلی یازده ماه
هرکجا نام تو آمد کار ما فریاد شد
غصهآبادِ دل نوکر حسین آباد شد
یا حسین مادرم اول به من تاثیر کرد
طفل او در گاهواره عبد مادر زاد شد