برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست
برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست
برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست
برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست
این رود این دریاتر از دریا ابالفضل است
این ماه تابان در دل صحرا ابالفضل است
آقا نظری ،گوشه چشمی ،کرمی کن
امروز در این جمع گرفتار زیاد است
برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه,کوچه و گرد و غبار لازم نیست
برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم, بهار لازم نیست
قصه ی کوچه ی باریک سرش معلوم است
حرف کوچه که بیاید خطرش معلوم است
خوب پیداست زمین خورده کسی در کوچه
جای زانو زدن رهگذرش معلوم است
قرارشد بروی با شتاب برگردی
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی
خورشید و ماه آینه ی دیگر علیست
هفت آسمان به حلقه انگشتر علیست
آه ای جوان بیا به حسن اقتدا کنیم
زیرا که این امام علی اکبر علیست
امروز روضه از در و دیوار جاری است
دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است
نشنیده اش بگیر,ولی بی دلیل نیست
کار زن جوانی اگر گریه زاری است
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
که داده زلف تو را پیچ و تاب با نیزه
و کرده کار جهان را خراب با نیزه
که چشمهای شما را خمار کرد ای مرد
و برده است از این خیمه خواب با نیزه
فقط علی است در عالم که در مقام علی است
که هرچه هست در عالم به زیر بام علی است
به پادشاهی عالم رسیده آنکس که
کنیز حضرت زهرا و یا غلام علی است
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام