کاظمین المقدسه

امیر عاطفه

خدای عز و جل لطفون ایتسه شامل حال
آقام امام رضا قلبین ایلرم خوشحال

قلم آلوب اله باب المرادیدن یازارام
به لطف شاه خراسان جوادیدن یازارام

هلهله کردند

گاه گاهی که شود باز ز هم پلکانت
میچکد اشک تو بر دامنه ی دامانت

هنده ها هلهله کردند که یک وقت کسی
نشود با خبر از همهمه ی بارانت

غریب مانده

غریب مانده ولی زهر تا اثر بکند
خدا کند جگرش را خودش خبر بکند

برای اشک به خنده جواب می آید
کنیز خانه به دنبال آب می آید

در پناه تو

ماییم در پناه تو یا حضرت جواد
محتاج یک نگاه تو یا حضرت جواد
هستیم عذر خواه تو یا حضرت جواد
قربان روی ماه تو یا حضرت جواد

غریب

ای حجره ات غریب ترین جای این جهان
در قتلگاهت…. آه… کسی نیست روضه خوان

جز مادری جوان که ز جان آه می کشد
هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان

یا جواد الائمه(ع)

بردار از خاکِ کفِ حُجره سَرَت را
از بی کسی کمتر صدا کُن مادرت را

اینجا جوابِ ناله‌هایت نیش‌خند است
اصلاً نمی‌فهمند چشمانِ تَرَت را

باب الحوائج

مشکل گشای کارها باب الحوائج

ذکر توسّل های ما باب الحوائج

دارد هوای شیعه را باب الحوایج

پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج»

حصار پشت حصار

حصار پشت حصار آفتاب در زنجیر

و صبر سجده کند در کجاوه ی تقدیر

و سقف ابری زندان چقدر کوتاه است

پسر فاطمه …

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم

مجلس ذکر ِ مرا بد دهنی ریخت به هم

 

رویِ این ساقِ ترک خورده بلندم کردند

استخوانم پس ِ هر پا شدنی ریخت به هم

مثل غریبان

 آهسته گذارید روی تخته تنش را

تا میخ اذیّت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند…

دامان کریم

ترسی از فقر ندارند گدایان کریم

دست خالی نروند از در احسان کریم

حاجت خواسته را چند برابر داده است

طیب الله به این لطف دو چندان کریم

گوشه زندان

اندراین گوشه زندان به لب آمد جانم

دیگرامشب به بر مادرخود مهمانم

ازفراق رخ معصومه دلم تنگ شده

کاش می شد به سر آید شب هجرانم

دکمه بازگشت به بالا