اشعار آئینی

شعر فراق امام زمان عج

از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما

یوم العزا شده همه ایام سال ما

عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم

پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما

اشعار فراق امام زمان عج

سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد

یک نفس از سوز من بین خیالت کم نشد

چاره ای بر زخم دل میکردم اما هیچکس

همچو یاد دلبرم بر زخم من مرهم نشد

دکمه بازگشت به بالا