قدم قدم سر پاک تو رفت و جا ماندم
برات عید گرفتند و در عزا ماندم
چه حکمتی ست که این گوشه جاشدی حتی
اسیر مطبخ نامردها شدی حتی
قدم قدم سر پاک تو رفت و جا ماندم
برات عید گرفتند و در عزا ماندم
چه حکمتی ست که این گوشه جاشدی حتی
اسیر مطبخ نامردها شدی حتی
رند بازاریم اگر درویش مسلک زاده ایم
بَه چه سودی عالمی دادی و ما دل داده ایم
مست ما می گردد هر جامی که برما لب زند
بس که نامت از لبِ ما ریخته خود باده ایم
با یا علی, خدا را با اشک چشم خواندم
با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم
وقت اذان مغرب, چشمم به سفره تا خورد
آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم
وقتی هلال ماه خدا آشکار شد
ماه خدا, امام زمان روزه دار شد
طوبای خیر و برکت شعبان به گُل نشست
قرآن شکوفه داد و زمان بهار شد
هر چه جان است , به قربان اباعبدالله
هر چه گیسوست , پریشان اباعبدالله
“این حسین کیست , که عالم همه دیوانه ی اوست”
کل دنیا شده حیران اباعبدالله
دل به طوفان زدم, بدون حساب
باده پنهان زدم, بدون حساب
بی حساب و کتاب بخشیدم
به خلایق ثواب بخشیدم
دل آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
” با بی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
همین که بی توام آقا برای من کافیست
به تو نمیرسد این ناله های من کافیست
برای این که بمیرم به تیغ حاجت نیست
جدایی از تو برای عزای من کافیست
کسیکه از تو و از داغ تو خبر دارد
همیشه در غم تو دیدگان تر دارد
دلی که سوخت برایت خدا بهایش داد
خدا به سوختگان غمت نظر دارد
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
ما سمت هر بنی بشری ول نمیشویم
یا مثل قبله ها کج و مایل نمیشویم
ما شیعیان ز روز ازل قول داده ایم
اصلن بدون تربت تو گل نمیشویم