اشعار حدیث اشک

غربت آل علی (ع)…

خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت

شاهِ کَـرَم … امیرِحَـرَم …. صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت

یا مسلم ابن عقیل

من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم

ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند

یا صاحب الزمان

یا دَمِ هوی کسی یا دم تیغ دو سری
بر دل خسته‌دلان می‌کند آخر اثری

سال‌ها حلقه زدم بر در میخانه‌ی تو
که مگر بوسه زنم دست تو را پشت دری

آقای من

ای زلف تو هم هندسه هم شخص مهندس
تاریخ بنا از مژه فرمود مؤسس

ما جز الف قامت تو هیچ نگفتیم
شد دال در این مساله بالای مدرس

خلعت دنیا

اگر چه فاصله ها تا حریم و حائر توست
دل شکسته ما تا ابد مجاور توست
فقط نه قلب جهان بی قرار کرببلاست
بهشت هم همه ی جمعه ها مسافر توست

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

علم غم دوباره برپا شد  

عالمین غرق آه و بلوا شد

لب عشاق,خاندان علی 

معدن ناد واغریبا شد

شعر روضه حضرت زهرا(س)

چند روزه خونه ی ما سوتکوره
چند روزه هوای خونه دلگیره
چند روزه مادرمون حالش بده
یه گوشه رفته رو از ما میگیره

شعر شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء(ع)

ای مسیحا دم رسول الله
چون علی مرهم رسول الله
سپر محکم رسول الله
عزّت پرچم رسول الله

شعر مناجات با امام زمان(عج)

خانه ای در پس این قافله تنها داری
هیچ کس با غم شهر تو ندارد کاری

بی شک این بغض نفس گیر , مداوا نشده
نیست در پوچی انصاف همه انکاری

شعر روضه حضرت امیرالمومنین علی (ع)

می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود

با وضو آمد به قصد لیله الفرقت, علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود

دکمه بازگشت به بالا