آمد از آن میان و تو را انتخاب کرد
تیری که صورت پدرت را خضاب کرد
آمـــــــد پـــــدر بــــــرای تو آبــــی طلـــب کند
دشمن چگونه شد که پدر را جواب کرد؟
آمد از آن میان و تو را انتخاب کرد
تیری که صورت پدرت را خضاب کرد
آمـــــــد پـــــدر بــــــرای تو آبــــی طلـــب کند
دشمن چگونه شد که پدر را جواب کرد؟
همه ی بال و پرش را بردند
پیش چشمش ثمرش را بردند
بعد گهواره شش ماهه او
معجر شعله ورش را بردند
هوای قلب, حسینی… دو چشم بارانی است
هوای میکده از نام دوست رحمانی است
گرفته شور محبت همه وجودم را
جدایی من و عشق حسین ویرانی است
دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی
سه جرعه تیر مکیدی رباب را کُشتی
نگاه سمتِ حرم نه , به سویِ علقمه کن
بگو عمو نرسیدی رباب را کُشتی
مثل ستاره بود و شبیه شهاب رفت
پلکی به روی هم زد وآهسته خواب رفت
در آرزوی مشک لب خویش می مکید
با آرزوی خوردن یک جرعه آب رفت
اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است
قلم ز عهده ی مدح تو بر نیامده است
به شهد غنچه ی لبهای سرخ تو سوگند
گلی شبیه تو از خاک در نیامده است
عرشیان باب حوائج که خطابش کرند…
فرشیان جای ابا الفضل حسابش کردند
داشت کم کم به تکان های عمو می خوابید
ناگهان هروله کردند و خرابش کردند
بچه آهویم که در دام شما افتاده ام
گرچه در بندم ولیکن بنده ای آزاده ام
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است (1)
شاد از آنم خاکسار کوی ” آقازاده ” ام