اشعار حضرت مهدی عج

آقا اجازه

 

آقا اجازه , دل زده ام از تمامشهر

 بی تودلم گرفته از این ازدحام شهر

 آقااجازه , دست خودم نیست خسته ام

 دردرس عشق من صف آ خر نشسته ام

دسته گل محمدی

 

گویید بر خلق جهان عالم سرا پا نازشد

در رتبه و قدر و شرف از هر جهت ممتاز شد

شد ماه شعبان جلوه گر درهای ر حمت باز شد

وز رحمت حق بهر ما افشا هزاران راز شد

مدرسه عشق

آن روز که ما را ز گل خام سرشتند

در مدرسه عشق شما نام نوشتند

چون روز ازل نام مرا شیعه نهادند

جز عشق تو مـهدی دگرم هیچ ندادند

این جمعه …

این جمعه زیر پای تو بودن غنیمتاست

یک لحظه هم برای تو بودن غنیمت است

دست مرا بگیر و ببر در خیال خود

در حال و در هوای تو بودن غنیمتاست

صلوات

درخانه قبر خود براتی بفرست

بر عفو گناهت حسناتی بفرست

گر منتظر یوسف زهرا هستی

از بهر ظهورش صلواتی بفرست

آقا بیا و روضه بخوان …

ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن

صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن 

چشمم به راه ماند بیا و شبی از این

پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن 

دکمه بازگشت به بالا