اشعار شب دوم محرم

بیا برگردیم

 

رنگ‌ها رنگ خزان است بیا برگردیم
این سفر بار گران است بیا برگردیم

صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود
خواهرت دل‌نگران است بیا برگردیم

دو سرباز

 

خالی از عشق هرچه غیر از دوست
دست در دست مادر آمده اند
این دوسرباز , این دو شیر ژیان
پا که هیچ است , با سر آمده اند

آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد

آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد

آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد

چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم

چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم

گریه مکن برابرم, آرام خواهرم

دلتنگِ روزهای مدینه شدی, ولی

همراه ماست مادرم, آرام خواهرم

پنجه ی هجر گریبان مرا می خواهد

پنجه ی هجر گریبان مرا می خواهد

غُصه گیسوی پریشانِ مرا می خواهد

هجمه ی باد خزان است تبر آورده

همه گل های گلستانِ مرا می خواهد

آخرِ راه رسیدیم بیا برگردیم

پنجه ی هجر گریبان مرا می خواهد

غُصه گیسوی پریشانِ مرا می خواهد

هجمه ی باد خزان است تبر آورده

همه گل های گلستانِ مرا می خواهد

آرام خواهرم …

چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم

گریه مکن برابرم, آرام خواهرم

دلتنگِروزهای مدینه شدی, ولی

همراه ماستمادرم, آرام خواهرم

دکمه بازگشت به بالا