اشعار شهادت امام کاظم ع

گرفتار سلسله ها

منیکه عرش الهی است تخت اجلالم
اسیــــر دست حرامی چهـــارده سالم

اگرچه سختی زندان برید امانم را
به جان خریده بلایای دوستانم را

در میان هلهله …

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود

زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود 

بسکه بازی می کند زنجیر ها باگردنم

در گلویم گریه های بی صدا گم میشود 

نغمه ی غریبان

حال و روزش عذاب زندان بود

کاظمین از غمش پریشان بود

پیکرش ناتوان و بی جان بود

بند بر دست و پای عرفان بود

همناله با رضا و کریمه

آنقدر بی رمق شده بودی که جز عبا

پیدا نبود از تو به هنگام سجده ها

زندان به حال و روز تو هر روز گریهکرد

شد با کنایه روزه ی هر روزه یتو  وا

گدای هر شب موسی بن جعفریم

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم 

فیضش به گوشه گوشه‌ی ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم 

دکمه بازگشت به بالا