اشعار شهادت حضرت مسلم ع

به شهرکوفه

به شهرکوفه بجز غصه چیز دیگرنیست

نصیب خواهرتو جز دو دیده ی ترنیست

ازآن زمان که شدم میهمان این مردم

هزارفاجعه دیدم که جای باور نیست

از راه دور نوکر خود را صدا بکن

از راه دور نوکر خود را صدا بکن

قدری به این سفیر خودت اعتنا بکن

تنها…شکسته…خسته و شرمنده ام حسین

مسلم غریب گشته برایش دعا بکن

امیری حسینُ نعم الامیر

برایِ توخبر از کوفه دیر آوردند

بیا ببینچه به روز ِ سفیر آوردند

دو روزیاست که آهنگرانِ بی انصاف

برای پیکرِ تو نعل و تیر آوردند

دلم شور می زد

دلمشور می زد که از دور دیدم

دوپیغام سرخ از بیابان رسیدند

سوارانیاز کوفه و غصه هایش

کهپیغمبر روضة یک شهیدند 

شرمنده ام حسین

از راه دور نوکر خود را صدا بکن

قدری به این سفیر خودت اعتنا بکن

تنها…شکسته…خسته و شرمنده امحسین

مسلم غریب گشته برایش دعا بکن

کوفه نگو جهنمه

شهادتم مسلّمه نمیخواد….

روضه من مقدمه نمیخواد…

هرچی برات بگم کمه به ولله

کوفه نگو جهنمه به والله

سفیر عشق…

بعد از نماز نافله ی شب دلم گرفت

با یاد غربت تو  مرتب دلم گرفت

با دیدن سواره و مرکب دلم گرفت

آقا فقط به خاطر زینب دلم گرفت  

دکمه بازگشت به بالا