اشعار شهادت مادر سادات

رحم کن نرو

رو به خزان بهار علی ,رحم کن نرو

زهرا به حال زار علی ,رحم کن نرو

آتش زدی مرا تو به عجّل وفاتی ات

آسیمه سر ,قرار علی ,رحم کن نرو

بیت الغزل روضه ی مادر , پهلو

بیت الغزل روضه ی مادر , پهلو

در زیر فشار لگد و در , پهلو

اول سپر بلای حیدر , زهرا

اول سپر بلای “کوثر” پهلو

ای تمامی اقتدار علی

ای تمامی اقتدار علی

رفتی و مانده ام تک و تنها

این تن پر جراحتت امشب
بانی شرم من شده زهرا س

افتاده است عالم بالا به روی خاک

افتاده است عالم بالا به روی خاک
افتاده چون که مادر گل ها به روی خاک
افتاده یک غریبه و رفته است یک غریب
مولا به سوی مسجد و زهرا به روی خاک

جسم لاغر

گذشته آب در این روزگار از سر من

حلال کن که رسیده است روز آخر من

مرا ببخش که افتاده ام در این بستر

نمانده است توانی به جسم لاغر من

قصه‌ی عشق آخری دارد

قصه‌ی عشق آخری دارد

عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است

گاه راه از میان توفان است

علی پناه همه خلق و تو پناه علی

علی پناه همه خلق و تو پناه علی

 میان کوچه تویی یک تنه سپاه علی

 علی کنار تو قد راست می کند یعنی

 وجود حضرت تان بوده تکیه گاه علی

داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟

داشته باشد دگر این خانه چه سان در؟

هرچه کشیده ست, کشیده ست از آن در

مهر سکوتی به لبش بود هماره

کاش چنین باز نمیکرد دهان, در

گفتم زکوچه..نفسم تنگ و بریده شد

گفتم زکوچه..نفسم تنگ و بریده شد
گفتم که سیلی و رگ قلبم دریده شد

دیدم که دست, خسته به دیوار می نهی
گفتم به خود, نسیم جدایی وزیده شد

حُرمت شکسته اند و نوشتند ملال نیست

حرمت شکسته اند و نوشتند ملال نیست

کشتند اهل خانه و گفتند قتال نیست

اصحاب هر کدام به دنبال خویشتن

حتی به گوش شهر صدای بلال نیست

قاتل علی

از دست می روی همه دار وندار من

گفتی تمام عمر تو هستی کنار من

بی تو شود سیاه دگر روزگار من

حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقار من

حرفی بزن

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

 

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

دکمه بازگشت به بالا