شعر شهادت حضرت زهرا (س)

جسم لاغر

گذشته آب در این روزگار از سر من

حلال کن که رسیده است روز آخر من

مرا ببخش که افتاده ام در این بستر

نمانده است توانی به جسم لاغر من

برای بی کسی تو شبیه چشمانم

سه ماه گریه خون کرد زخم بستر من

قد خمیده و موی سفید زهرایت

برای خانه نشینی توست همسر من

به جان دختر شیرین زبانمان زینب

نپرس از چه شده غرق خاک معجر من

ز شرم بستن دستت هنوز می لرزم

چه کرد باتو مدینه امیر خیبر من؟!

بس است گریه و شیون برای عمر کمم

بقای عمر تو باشد غریب رهبر من

 محمد حسین رحیمیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا