اشعار فراق امام زمان عج

دلبرم یوسف زهراست خدا میداند

دلبرم یوسف زهراست خدا میداند
یادش آرامش دلهاست خدا میداند

علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر از گنه ماست خدا میداند

هرکسی دارد نگاه یک نفر را پشت سر

هرکسی دارد نگاه یک نفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر

جنگ جویان جهان شمشیر دارند وشما
صلح جویی چونکه می بندی سپر را پشت سر

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست
رحم بر اشک دو چشم فقرا عیبی نیست

دل ویرانه ی ما و نظر لطف شما
نظرت گر برسد بر دل ما عیبی نیست

بکُش مرا بشود حجم دردسر کم تر

بکُش مرا بشود حجم دردسر کم تر
و بر دلت شود از رد خون اثر کمتر

مفید بودن من بسته بر نبود من است
که باغ سبزتر است هرچه شد تبر کمتر

قلم در دست من دریای دردم

قلم در دست من دریای دردم

دوات آماده اما سرده سردم

نگاهی کن بر این چشمان خیسم

توکلت علی الله مینویسم

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی

با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی

شد گریه ام باب فیوضات الهی

هر روزو شب کارم سلام ِ برحسین است

با این امیدی که کنی سویم نگاهی

از روزهامن جمعه ها را دوست دارم

از روزهامن جمعه ها را دوست دارم
این جمعه های آشنا را دوست دارم

هر صبح جمعه ندبه می خوانم برایت
ازکودکی ام این دعا را دوست دارم

آن جمعه ای که روزظهورتو میشود

آن جمعه ای که روزظهورتومیشود
دلهای ما سراچه ی نور تو میشود

گرد و غبار جاده ی دل راگرفته ام
روزی دلم مسیر عبور تو میشود

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست

تو دعامان می کنی,ما بی محلی می کنیم
هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

به بزم ماتم جدّت , بیا اباصالح

به بزم ماتم جدّت , بیا اباصالح
شده محرّم جدّت , بیا اباصالح

شعار صبح ظهور تو یالثارات است
به زیر پرچم جدّت , بیا اباصالح

دلم برای دیدنت مذاب شد نیامدی

دلم برای دیدنت مذاب شد نیامدی

چقدر دروی شما عذاب شد نیامدی

به شهر وعده داده ام که می رسی و پیششان

دوباره نوکر شما خراب شد نیامدی

دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن

دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن

وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد
 پایان بده براین شب یلداشتاب کن

دکمه بازگشت به بالا