سهم ما چشم به راهان غم و درد است هنوز
روزهامان همه چون یک شب سرد است هنوز
یک شب سرد , غم و درد و مردی تنها
این همه خانه چرا بادیه گرد است هنوز
شاعر : ایمان دهقانیا
سهم ما چشم به راهان غم و درد است هنوز
روزهامان همه چون یک شب سرد است هنوز
یک شب سرد , غم و درد و مردی تنها
این همه خانه چرا بادیه گرد است هنوز
شاعر : ایمان دهقانیا
خبر آمد, شکست پشتم را
خبری مثل تیر زهرآگین
که ضریحی از عاشقان علی
گشت با بغض و کینه خاک نشین
نه چنانیم که آب از سرمان رد بشود
نگذاریم که این فاجعه بی حد بشود
به تولی و تبری شده تاکید ولی
یکی از این دو مهم, گاه موکد بشود
این نبش قبر, عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
ازبس به دلت عشق مولا داری
تخریب بقیع مثل زهراداری
ای کاش نشان قبرتومخفی بود
دردل نشان قبرتوکافی بود
از هرچه هست و نیست دگر بی نیاز شد
دست کسی که پیش کریمان دراز شد
در لطف با گدا, چه کسی بهتر از حسین؟
لب تر نکرده ایم در خانه باز شد
دیشب علی در چاه غربت زار میزد
از داغ زهرا بر در و دیوار میزد
دور از نگاه زخمی ام المصائب
پهلوی خودرا بر نوک مسمار میزد
باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی , ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
آقا! تو را «آقا» مرا «نوکر» نوشتند
یعنی تو را اوّل مرا آخر نوشتند
روی سیاه من یقیناً حکمتی داشت
شکر خدا نام مرا قنبر نوشتند
برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید
به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید
برای سینه زدن در عزای مادرمان
در این حسینیه ها بیشتر زمان بدهید
کشتی شکسته ایم که بی تاب مانده ایم
آشفته درتلاطم گرداب مانده ایم
رحمی کن ای اجل, که طواف حرم کنیم
درحسرت زیارت ارباب مانده ایم
باید که با عرش خداوندی طرف شد
وقتش شده تا عازم شهر نجف شد
هر کس ولایت را به فرزندش نیاموخت
فرزند او در دین و دنیا ناخلف شد