اشعار مناجات با اهل بیت ع

شهر آلوده

شهر آلوده , دل آلوده , نفس آلوده
از سیاهی پرم گشته قفس آلوده

بال من را نپسندید هوای حرمت
این کبوتر شده دور از تو ز بس آلوده

یا در فراق کرب و بلا می کُشی مرا

یا در فراق کرب و بلا می کُشی مرا
یا با غم امام رضا می کُشی مرا

بالای سر اگر نکشی ام بدون شک
پایین پای خود به خدا می کُشی مرا

بیچاره دلی که به محبت نتپیده است

بیچاره دلی که به محبت نتپیده است
یا در ره معشوق مشقت نخریده است

بیچاره کسی که شب جمعه شده اما
از گوشه ی چشمش نم غربت نچکیده است

همه شب به یاد رویت نظری به ماه دارم

همه شب به یاد رویت نظری به ماه دارم
به جنون کشیده مانم چو به مَه نگاه دارم

دل من به جستجویت همه شب به شوق رویت
شده معتکف به کویت چو تو پادشاه دارم

کنار کوه صفا هم دلش صفا نگرفت

کنار کوه صفا هم دلش صفا نگرفت
کسی که زیر لوای حسین جا نگرفت

اگر چه سنگدلی خوب نیست بد هم نیست
که خاک با همه ی نرمی اش جلا نگرفت

اى مطلع تمام غزلها براى تو

اى مطلع تمام غزلها براى تو
خیلى دلم گرفته برایت… فداى تو

محکوم میله هاى قفس مى شود , حسین
مرغ دلى که پر نکشد در هواى تو

دکمه بازگشت به بالا