اشعار مناجات

چرا نظر نمی کند

یار غریب من چرا ترک سفر نمی کند
این شب سخت و تیره را چرا سحر نمی کند

از آخرین نگاه او , به من گذشته سال ها
نگار من بسوی من چرا نظر نمی کند

شعر مناجات امام رضا (ع)

من مریض هجرم و رویای درمان کافی است
پس تبم را خوب کن , کابوس و هذیان کافی است

بهر درمان تمام دردهای لاعلاج
آه … آقا یک نگاه تو به قرآن کافی است

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد
در آسمان مدینه ستاره پیدا شد
همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد
خبر رسید دوباره حسین بابا شد

شعر ولادت حضرت رقیه‌ (س)

او را زجنس نور خدا افریده است
اصلا مپرس کی و کجا افریده است
لیلای خانواده خورشید زاده ها
ممنونم از خدا که تو را افریده است

شعر ولادت حضرت رقیه(س)

حسّی از عشق فراتر متولّد شده است
نـور در قالب اَختر متولد شده است

جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانوی مُـطهّر متولّد شده است

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

دور سرش پر میزند شوق پرستوها
مجذوب نورش میشوند از دور آهوها
از این بغل در آن بغل مابین بانوها
وقتی به هم میخورد در دستش النگوها

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

بهار , رویشِ او را به صحنِ گلها خواند
نسیم , آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می‌بارید
فرشته بر قدمِ نو رسیده می‌بارید

شعر ولادت حضرت رقیه(س)

آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما

دختر چراغ خانه ی باباست, باز هم
روشن شد از فروغی چراغی سرای ما

ایلیائیم

ایلیائیم از دهات شما
از تبارِ ترنُمات شما

آسمانها همیشه گُم بودند
پایِ هر سبزه‌ی حیات شما

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان(عج)

ما خاک بوس آستان اهل بیتیم
شکر خدا از نوکران اهل بیتیم
مانوس, با پیر و جوان اهل بیتیم
دلدادگان دودمان اهل بیتیم

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)

دمی که سیر وجودم الی السما می شد

تمام صفحه ی شعرم پر از خدا می شد

گمان کنم خبر از یار می رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می شد

شعر ولادت حضرت صاحب الزمان (ع)

خیلی وقته که شب وروز
آرزومند وصالم
به امید دیدن تو
میگذره هر روزِ سالم

دکمه بازگشت به بالا