ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مردغریب شهر ولی آشنای سبز
روحاجابت است به دست تو بسکه داشت
باغدعای هر شب تو ربنای سبز
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مردغریب شهر ولی آشنای سبز
روحاجابت است به دست تو بسکه داشت
باغدعای هر شب تو ربنای سبز
ای در هوای پاک نگاهتسلامها
نامت نداشت سابقه ایبین نامها
ماهی قلب کوچک ما راگرفته ای
در موج دست آبی خود صبحو شامها
از عالم بالاست شمیمی که رسیده
این سفرهٔ رنگین و نعیمی که رسیده
امشب به در خانه معبود ببخشند
هر بنده عاصی و رجیمی که رسیده