روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن, پدر خاک قمر آورده
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن, پدر خاک قمر آورده
در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست
با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست
مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا
یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا
جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم
کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم
پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم
آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند
غوغا در سما ! عالم عوض شده
بالِ پریدنم که نه حالم عوض شده
بر دامان اُمِ بَنین عباس پا شده
خداهم انگار درخیالم عوض شده
عشق تکرار آدم و حواست
سیب ممنوعه بهشت خداست
عشق یک واژه جدیدی نیست
ماجرایِ قدیمی دنیاست