اشعار ناب

شیخ الائمه…

دارم هوای تربت شیخ الائمه
چشمم به دست رحمت شیخ الائمه

منت خدایی را که ما را خلق کرده
از خاک پای حضرت شیخ الائمه

گنجینه ی حدیث…

هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است
هرلحظه اش بدون توبی بندوباری است

ما جار میزنیم که آقایمان تویی…
شیخ الائمه! نوکریت افتخاری است

طفلم

در چشم‌هایم تا که می‌شد جلوه‌گر طفلم
با من سخن می‌گفت هر شب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می‌شود مثل پدر طفلم

شعر مدافعان حرم

بسم ِ ربّ ٱلشهدا؛ ربّ حسین بن علی(ع)
موسم وعدهٔ صادق شد و قولِ ازلی

وقت پیروزی خورشید رسیده ست بیا
شب زمینگیر شد و وقت سپیده ست بیا

یا ولی الله…

بر هم نزن نماز مرا, بی هوا نزن
حالا که می زنی, جلوی آشنا نزن

سجاده و عبای مرا می کِشی, بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

شیخ الائمه…

در صور قبل روز قیامت دمیده اند
آنها که باز اشک خدا را ندیده اند

اینها که با لگد در فردوس را زدند
از جانب کدام‌جهنم رسیده اند

شیخ الائمه…

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را
پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرکس که با نامِ عَلی خوش گَشته حالَش
شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

شیخ الائمه…

مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود, لب که وا می کرد

عمر خود, خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد

یا سیدالکریم…

همین که راه نَبَـستی به روی من… ممنون
همین که ذکرِ لبم شدحسن حسن ممنون

همیـن که پایِ عـَلـَم با نـوایِ یا حـیدَر
اجازه دادی وُ وٰاشد لب وُ دهـن ممنون

حضرت حمزه(ع)

السلام علیک یا حمزه
جان عالم فدایتان آقا
السلام ای عموی پیغمبر
نور چشمان حضرت طاها

یا سیدالشهداء(ع)

وقتی که مُسلمانی و تسلیم خُدایی
یعنی هـمه جا یـاورِ پیـغـمبر مـایی

سـرداری و سالار و جگردار و هُنردار
آن قدْر که گـفـتند تو هم شیرِ خُدایی

حمزه سیدالشهداء(ع)

السلام ای عم ختم المرسلین
السلام ای حامی والای دین

سرور جمع شهیدان احد
شیر حق بعد از امیر المومنین

دکمه بازگشت به بالا