اشعار ورودیه محرم

لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟

لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟
اصلا انگار که یک پیر زنم میبینی؟

زخم های تن من میخ دری کم دارد
مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟

غلام حسینم من

نوشته اند مرا نوکر و غلام ازاول
سپرده اند به تو حضرت امام از اول

زده به طالع خود مُهری از جنون مداوم
کسی که وا کند از تربت تو کام ازاول

مُهر تربت

این خاکبوسی ها و این عرض ارادت قیمتی ست
این دوستی همراه اظهار مودت قیمتی ست
تنها نه اشکی که برایش بین روضه ریختم
حتی لباس مشکی ام روزی قیامت قیمتی ست

شدم نوکرِ حسین

 

شکـرِ خـدا به قافـله یِ غم رسیده ام
عمرَم کـَفاف داد وُ به پرچم رسیده ام
شبنم شدم به چشمه یِ زمزم رسیده ام
مادر…به گـریه هایِ مُـحـرم رسیده ام

محرم یک طرف

عاشقانت میفروشند عیش را, غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند

باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند

کسیکه از تو و از داغ تو خبر دارد
همیشه در غم تو دیدگان تر دارد

دلی که سوخت برایت خدا بهایش داد
 خدا به سوختگان غمت نظر دارد

ماه عزا آمد دل عالم گرفته

ماه عزا آمد دل عالم گرفته
زهرا بُنَیَّ یا بُنَیَّ دم گرفته

هرکس به هرنحوی عزادار شما هست
حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته

در دل شوریده ام غمهای عالم ریخته

در دل شوریده ام غمهای عالم ریخته
حال و روزم در غمت ای یار در هم ریخته

ما برای گریه ایم و از همان روز ازل
چنته ما را خدا اندوه و ماتم ریخته

تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید

تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید
دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید

مارا نوشته اند شکار کمند یار
شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید

نشسته ام بنویسم محرمت را باز

نشسته ام بنویسم محرمت را باز
هزار نکته ی ناگفته از غمت را باز

خدا کند که امانم دهی و باز کنم
برای خیمه زدن بند پرچمت را باز

صد شکر که از راه محرم آمد

صد شکر که از راه محرم آمد
از هر سر کوچه نوحه و دم آمد
هر کس که رسیده زیر پرچم آمد
لاتی وسط دسته ی ماتم آمد.

دیگه وقت غصه و غم رسیده

دیگه وقت غصه و غم رسیده
عزای اشرف آدم رسیده
ذکر یا حسین پیچیده توی شهر
عاشقا ماه محرم رسیده

دکمه بازگشت به بالا