اشعار ولادت حضرت ابوالفضل ع

گهواره سقا

روزی شعر من امشب دو برابر شده است

چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است

چون که بانوی کلابیه پسر آورده

چشم وا کن, پدر خاک قمر آورده

در طریق عشق بازی

در طریق عشق بازی امن و آسایش خطاست

با بلای عشق عاشق سینه چاک و مبتلاست

مست مستم من الا یا ایها الساقی بیا

یک دو جرعه باز می نوشم می باقی بیا

جمعمان جمع

جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم

کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم

پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم

جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم

ادب اولیا

آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند

غوغا در سما !

غوغا در سما ! عالم عوض شده

بالِ پریدنم که نه حالم عوض شده

بر دامان اُمِ بَنین عباس پا شده

خداهم انگار درخیالم عوض شده

حیدر سپاه حسین

بهانهشدکه دوباره گدای تو بشویم

خداکندکه همیشه برای تو بشویم

تمامهستی خود را دهیم جادارد

کهزائر حرم باصفای تو بشویم

دریای عشق

 

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

بینقل یار گرمی محفل نمی شود

بی دل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

قمرانه

 

حیدرامشب دوباره بابا شد

طفلی آمد و زود آقا شد

مادریبا ادب پسر آورد

خوش به حال دل گداها شد

کنج هدف

 

باز انگار جهان حادثه در سر دارد

شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد

جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد

کودکی آمده که هیبت حیدر دارد

ساقـی تشنـه کـام اربـاب

 

رویدستـان مـادرت خـوابی

مثل خورشیدیو تو می تابی

بـاب فضلی  و  بـابحاجاتـی

بَه چه نـامی  و بَه چه القابی

دکمه بازگشت به بالا