پشتِ این خانه پُر از خِیلِ بنی آدم شد
یکی از قاطبه ی کلِّ ملائک , کم شد
حاتم آمد به دَرِ خانه , تماماً خَم شد
بندِ قنداقه به دستانِ عمو محکم شد
پشتِ این خانه پُر از خِیلِ بنی آدم شد
یکی از قاطبه ی کلِّ ملائک , کم شد
حاتم آمد به دَرِ خانه , تماماً خَم شد
بندِ قنداقه به دستانِ عمو محکم شد
مثل شکوفه رایحه ای دلفریب داشت*
گل برگهای روشنِ او بویِ سیب داشت
چون روز چشمه ی دریای نور بود
گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود
با فقیران زمین باز خدا راه آمد
مژده ای آمده که سوگلی شاه آمد
آمد از راه شب ذره نوازی حسین (ع)
نمک سفره شاهانه این ماه آمد
بام هایند و کبوترهایشان
بال ها و قیمت پرهایشان
بیشتر شادند آقاهای ما
وقت خوشحالی نوکرهایشان
حسّی از عشق فراتر متولّد شده است
نور در قالب اَختر متولد شده است
جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانوی مُطهّر متولّد شده است
خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را
اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را
عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه می ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود
آنکه مرا به اشک غمش استحاله کرد
دل را به فیض خون جگر دشت لاله کرد
با سر سپرده هاش مرا هم پیاله کرد
بر آستان خویش سرم را حواله کرد
مثل هرشب که باده میخواهیم
آمدیم و زیاده میخواهیم
جام خالی و دست خالی تر
گرچه از ما نمی ستاند زر
مثل خماری که شدیدا در پی باده ست
پای قلم دنبال مدحش راه افتاد است
شهر مدینه مملو از باران رحمت شد
همچون حسین انگار قلب آسمان شاد است
از عشق می نویسم و از بیقرارها
از باده می نویسم و از می گسارها
از چشمه می نویسم و از آبشارها
از شاخه می نویسم و بانگ هزارها
ناگاه از آن سیاهی, زد شعله ای شراره
روشن شد عرش اعلی, با چارده ستاره
از بین انجمن سبز, می شد یکی پیمبر
یک نور فاطمه شد, یک نور نیز حیدر